و "عزیزم..."
به بعضی ها خیلی می آید
مثلا وقت هایی که
مرا "عزیزم...." صدا می کنی ...!
چقدر تو به من می آیی....
و "عزیزم..."
به بعضی ها خیلی می آید
مثلا وقت هایی که
مرا "عزیزم...." صدا می کنی ...!
چقدر تو به من می آیی....
دلم یک موسیقی
کهنه میخواهد، که همیشه تازگی دارد.
مثلا ....
صدای خنده هایت
اگر انسان نخستین بودم ...
برای گفتن از عشق لب های تو را بر دیوار غار نقاشی میکردم،
برای محبت دستانت را،
برای زندگی موهایت را،
برای جنگ...
برای جنگ حتما چشمانت را می کشیدم،
ولی باور کن که هیچوقت نخواهند فهمید،
آتش اختراع مردی است
که شب ها
برای تصویر تو
بر دیوار غار دلتنگ می شد
دلم میخواهد کسی تو را به من تعارف کند
تا من تمامت را بردارم
اسمش که می آید قلبم
میزند
تازه میفهمم که زنده ام....
چشمانت ....
تمام زنگی من است.
پلک نزن....
تا گیج نشوم
کجای شهر قدم میزنی؟
میخواهم اتفاقی
از آنجا رد شوم
خوشحــالی یعنـــی
اونــــی کــه دوستش داری...
داره میاد
اون مردایـــــــی که با یـــه نــــه گفتنشون
میفهمـــــی که دیگــــه نبایــــــد اصـــــرار کنــی
اونــــی که قبل از مهمونــــــی بایــــد لباستـــــو
نشـــــون بــــــدی تا تاییـــــدش کنــــــه
اونـــی که وقتی بهتــــ اخـــــــم میکنه
باید شالتــــــــو بکشـــــی جلــــــــو
اونـــــی که وقتــــــی میخــــــــوای از پیشش بــــری
دست میکشه رو لبتـــــ و میگـــــــــه
کمـــــــرنگ کــــــن اون رژتـــــــو
اونــــــــــی که وقتــــــــی تــوی یه جمعید از بغلتــــ تکـــــــون نمیخــــوره
اونـــــی که تـــــوی سرمــــــــا یـــــــخ میـــــــزنــــــــه
ولی وایمیسه ســـــــرکوچــــه تا تـــــو بــــری توی خونـــــــــه
اونـــی که اگه بخوای اشتباه کنـــی پیش خـــــودت میگــــــی
اگه بفهمـــــــــه میکشتم
اونی که خنــــــــده و شیطونیــــــــــاش فقط و فقط مــــــــــال خــــــــــودتــــــــه
و اخمش مــــــال بقیــــــــــــه
به این میگــــــــن
مــــــــــــــــــــــــــرد
خواسته یا ناخواسته میگم :
« مُواظبِ خُودت باش ! »
مُواظبِ خُودت باش
یَعنے فِکرم پیشِ توئه !
مُواظبِ خُودت باش
یَعنے بَرام مُهمے !
مُواظبِ خُودت باش
یَعنے نِگَرانتم !
یَعنے دوستت دارم !
یَعنے به خُدا مے سپارَمت !
مُواظبِ خُودت باش
یَعنے از الان دِلم واسَت تنگ شُده !
مُواظبِ خُودت باش
یَعنے... واقعاً مُواظبِ خُودت باش...
آهاے همیشگے ترینم!
تمام فعل هاے ماضے ام را ببر..
چہ در گذر باشے
چہ نباشے
براے من استمــــــــــــــــــــــــــــــــــــرارے
خواهے بود...
من هر لحظه تو را صرف مے کنم!
+ آخرين بار كي ديديش؟!
_ همين يه لحظه پيش...
قبل از اينكه با سوالت از
خاطرم
بپرونيش!
امشبم گذشت ،من ندیدمت ...
چشم به راهتم،تا رسیدنت ...
☜ بوسه
☞
ابتکاریست ازطبیعت
وقتی
❣ احساس ❣ درکلام نمیگنجد!
ℒ♡ⓥℯ ㄚ♡ⓤ
گیرم که حرام است لبی
تر کنم از تو
پیش نظرت تشنه بمیرم چه! حلال است؟
عشق ...
چه به ناگهان بیاید، چه به آهستگی
فرقی نمی کند
تو را به تمامی در بر خواهد گرفت
مثل خیس شدن:
چه در باران باشد، چه در مه.
آنقدر دوستت دارم که
پروانه ها گیج می شوند،
گل ها تعجب می کنند،
و باران دلش آب می افتد !
زنـ❤ـدگی می کنم و برایش دلیل هم دارم
دوست داشتن تـــ❤ــو …
ᶫᵒᵛᵉ ᵧₒᵤ
دوست داشتن که دلیل نمیخواهد
دوست داشتن خودش دلیل بودن است
پای تمام چیز هایی که برای توست
シ و ヅ
حق نداری به کسی دل بدهی الا من
پیش روی تو دو راه است: فقط من یا من
عاشقم دست خودم نیست به هم میریزم
که تو هم با بقیه خوب شوی، هم با من
منم عاشق مرا غم سازگار است
تو معشوقی، تو را با غم چه کار است !
ای کاش ....
لحظات با هم بودنمان
هیچوقت
تمام نمیشد
اعتبار آدم هــا
به ✔ حضورشــان ✔ نیست
به دلهره ایست که در ✗ نبودشــان ✗ احساس می شود
بعضی از نبودن هــا را
هیچ ✻ بودنی ✻ پر نمیکند
❤ ᶫᵒᵛᵉ ᵧₒᵤ ❤
یا دسـღـت رفاقت نده و دسـღـت نگهدار ✘
.
.
.
.
.
.
یا تا← ته خط → حرمت این دسـღـت و نگهدار ✔
گاهی ....
نه باران
را بفهم
و نه خاطراتت را مرور کن
فقط
کمی نگاهش کن
همین برای دوباره زنده شدن کافیست
انقدر ورق های زندگی ام را به هم نریز
"حکم"
همان "دل"
است
که برای " تو " می تپد
شـــب باشـــد
جنگل مه گرفته باشد باران باشد
تو باشی و من
بیــــــــــــــا راه را گــــــــــــــــم کنیم...
ﺧـــــﻮﺍﻫﺮ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﺵ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﺸﻪ ﺟﻮﺍﻫﺮ و
ﭘﺲ ﺧﯿﻠﯽ ﻓﺮﻗﯽ ﺑﺎﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﻥ
ﺧـــــﻮﺍﻫﺮ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺍﮔﺮ ﯾﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺩﺷﻤﻨﺖ ﺑﺎﺷﻨﺪ
ﺧﻮﺍﻫﺮﺕ ﺭﻓﯿﻘﺘﻪ
ﺧـــــﻮﺍﻫﺮ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﯾﮏ ﭘﻨﺎﻩ ﮔﺎﻩ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ ﺩﺍﺭﯼ
ﺧـــــﻮﺍﻫﺮ ﮐﻪ ﺩاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺷﺐ ﻫﺎﯼ ﺩﻟﮕﯿﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﯼ....
♥♥♥ تقدیم به خواهر های خوب دنیا ♥♥♥
خواهر ازپنج حرف تشکیل شده که هرکدام دنیایی از معنا و معرفت است.
دنیای مهربانی وایستادگیست.
خواهرمعنی عشق وامید وزندگیست:
خـ = خوبترین تکیه گاه
و= وفادار
ا= آرامش دهنده روح وجان
ه= همدم وهمراه
ر= رنگ سخاوت ومر
چه حسه خوبیه…..
شبا موقع خواب عشقت سرشو بذاره رو دستای مردونت…..
با موهاش بازی کنی….
چشماشو ببوسی…..
اروم اروم تو بغلت خوابش بگیره….
ولی تو هنوز بیداری…
دوست داری فقط نگاش کنی….
همینطوری که داری نگاهش میکنی….
اشکات سرازیر بشه….
تو دلت پیش خودت بگی….
نباشی ….میمیرم
تمام عمر من چهــار دقیقه است ....
همان چهار دقیقه ای که چشم دوخته بودم به چشمهایت
و تو پلک هم نمیزدی..!
من از تمام آسمان یک باران را میخواهم…
از تمام زمین یک خیابان را…
و از تمام تو…
یک دست که قفل شود در دست من…
تـــو میــروی ...
امــا بـــدان چیـــزی عـــوض نمیشـــود !
پـــای مـــا تـــا ابـــد گیـــر اســـت ...
مـــن و تـــو شریـــکِ جُـــرم یـــک مشـــت خاطـــره ایـــم !!!
چونان صاعقه ای بر من فرود آمدی و دو نیمم کردی
نیمی که دوستت میدارد
و نیمی دیگر که رنج میبرد
به خاطر نیمهای که دوستت دارد
خواستن تو طبیعی ترین حق من است ...
در این دنیا هیچکس بخاطر نفس کشیدن مجازات نمیشود ...
بعضی آدمهـا هستند
که وقتی گرفتارشون میشی
دیگه از آزادی بَدت میـاد !
من ...
بارون و ...
به یاد روزای عاشقونه ای که داشتیم،
دوست دارم
آنقدر ها هم که فکر میکنی دور نیستم
فقط...
کمی دلگیرم
تو بیا، دل من قول میدهد که
به محض رسیدنت وا شود
Chika
من ....
دلباخته که نه،
دل داده که نه،
دل دوخته که نه،
فقط کمی دل سپرده ام ؛
به دنیای با تو بودن که نه ،
به رویای با تو بودن.
همین .....
Chika
گاهی وقت ها
آنقدری به رفتنش فکر میکنم که اشکم خشک میشود
و گاهی وقت ها
آنقدری برای برگشتنش گریه میکنم که فکرم خشک میشود
Chika